تعبد و تعقل
ما اگر گوش داشتیم اگر عقل داشتیم
((واذا قری القرآن فاستمعو له وانصتو لعلکم ترحمون در این آیه ی مبارکه خداوند می فرمایندزمانیکه قرآن خوانده می شود گوش فرا دهید و ساکت باشیداین معنای ظاهر آیه است ولی در بطن آیه که توجه کنی در واقع خداوندمی خواهد بگوید که قرآن را با افکار وذهنیات خودت ترجمه نکن به قرآن نگو منم حرف دارم به خدا نگو منم نظر دارم وقتی قرآن خوانده می شود حرف نباشد چون وحی مقابل ندارد تو بگویی من عقل دارم عقل در مقابل نقل است این دو سرباز وحی هستند.
وقتی وحی دارد برای شما حرف میزندحق نداری یک کلمه نظر دهی تو نمی فهمی نه نظر داری ونه حق حرف زدن داری این می شود تعبد پس تعقلش کجاست عقل تو به تو می گوید که باید تعبد داشته باشی .خداوند متعال در سوره مبارکه احزاب می فرمایند: ((وما کان لمومن ولا مومنه اذا قضی الله
امام صادق (علیه السلام) به عنوان بصری فرمودند:آمده ای علم یاد بگیری علم به آموختن نیست علم نور است ودر قلب کسی قرار می گیرد که خداوند تبارک وتعالی هدایت او را اراده فرموده باشد.بنابراین اگر علم می خواهی ابتدا باید حقیقت عبودیت را در وجود خودت بخواهی و علم را با عمل کردن طلب کنی واز 0خداوند طلب فهم کن تاعلم را به تو بفهماندعبودیت یمنی من تعقل دارم وعبدم گاهی ما برای مردم از حجاب حکمت آن وفلسفه آن صحبت می کنیم در حالیکه اگر کسیعبد باشد دیگر نیازی به دانستن حکمت وفلسفه نیست برای مثال اگر فردی دو غلام داشته باشد وآنها تشنه باشند ودو لیوان آب در اختیار داشته باشند و مالک آنها مانع از خوردن آب شود با وجود اینکه آنها تشنه باشند یکی از غلامان اطاعت کند وبگوید چشب بدون اینکه چیزی بپرسد ولی آن دیگری بپرسد که چرا نباید آب را بنوشم با اینکه تشنه هستم ومالکش به او بگوید که چون یکی از آبها سمی است وسپس آن غلام اطاعت کند از همین مثال می توان فهمید که کدام یک از این غلامان عبد است عمدا خداوند بعضی از حکمت های احکام را بیان نکرده می خواهد که ما عبد باشیم
صفحات: 1· 2